معنی رمه، گله، گروه، جمعیت، گرد امدن، جمع شدن، متحد , کردن، گروه, معنی رمه، گله، گروه، جمعیت، گرد امدن، جمع شدن، متحد پ کردن، گروه, معنی cki، ;gi، ;cmi، [kudت، ;cb اkbj، [ku abj، kتpb , lcbj، ;cmi, معنی اصطلاح رمه، گله، گروه، جمعیت، گرد امدن، جمع شدن، متحد , کردن، گروه, معادل رمه، گله، گروه، جمعیت، گرد امدن، جمع شدن، متحد , کردن، گروه, رمه، گله، گروه، جمعیت، گرد امدن، جمع شدن، متحد , کردن، گروه چی میشه؟, رمه، گله، گروه، جمعیت، گرد امدن، جمع شدن، متحد , کردن، گروه یعنی چی؟, رمه، گله، گروه، جمعیت، گرد امدن، جمع شدن، متحد , کردن، گروه synonym, رمه، گله، گروه، جمعیت، گرد امدن، جمع شدن، متحد , کردن، گروه definition,